شکر خدا که لطفِ تو دست مرا گرفت
مِهرت میان این دلِ ویرانه جا گرفت
 
امروز نه، که روز الست بربکم
باتو دلم بهانه ی کرب و بلا گرفت
 
آواز پر زسوز ِکسی میرسد ز عرش
ماه محرم آمده باید عزا گرفت
 
ما فکر میکنیم هنر کرده ایم، نَه
روضه برای بی کسی تو خدا گرفت

روضه
 
از من سیاه تر به خدا نیست مانده ام
چشمت چگونه راه من بی حیا گرفت
 
اعجاز میکند به خداوندی خدا
شور غمت به سینه ی هر کس که پا گرفت
 
پس می توان ز دست غلام سیاه تو
در روضه ها حواله ی کرب و بلا گرفت
 
یاد تمام پیر غلامان به خیر باد
سینه زدن ز گریه ی آنان بقا گرفت
 
سر میزند به رسم وفا حضرت نگار
گر هیاتی ز یادِ شهیدان صفا گرفت
 
امشب برایِ روز دهم گریه میکنم
این روضه را چگونه توان بی صدا گرفت
 
هنگام سربریدن تو آسمان بُرید
رفتی به روی نیزه به بالا هوا گرفت