دلـــ تنگــ امام زمان (عج)

تراوشات قلبیـ اَم ...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جمعه» ثبت شده است

دارد جوان سینه زنت پیر می شود ...

دارد زمان آمدنت دیر می شود
دارد جوان سینه زنت پیر می شود
وقتی به نامه عملم خیره می شوی
اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود
کی این دل رمیده ی من هم زُهیروار
در دام چشم های تو تسخیر می شود؟
عمری گذشت و ...
این کشتی شکسته ی طوفان معصیت
با ذوق دست توست که تعمیر می شود

ادامه مطلب...
۱۵ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۵۶ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

هذا یوم الجمعه و هو یومک ...

هذا یوم الجمعه و هو یومک ...

باز جمعه شد و من کنج اتاقم بنشستم

هق هق یک غزلی که...
مانده آواره به دستم
دلم آماج خزان شد
قلب من تاب ندارد، دیده ام خواب ندارد

بغض کردم
که چرا یوسف زهرا؟

جان عالم به فدایش، یک هزار و سیصد و اَندی در عالم
ندبه خواندیم برایش ....
باز از منتظرانیم!!؟

در عجب مانده ام از این
این همه جور و چپاول، آن همه قتل و تجاوز
این همه غیبت و تهمت، آن همه غارت و دزدی
خوردن مال یتیمان، گریه ی این همه کودک
ناله ی آن همه مادر
بهر یک تکه ی نانی، پدری در پی کاری
سفره بی نان
اهل خانه شکمش مانده گرسنه
پس کجایی گل زهرا؟

این روا نیست ببینیُّ و نیایی ... 

شاعر:بهلول حبیبی زنجانی

گل نرگس ، تو کجائی ؟
۱۳ بهمن ۹۱ ، ۱۵:۳۷ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)