در این غزل فقط سخن از شیر مادر است
احساس من به پنج تن از شیر مادر است

عزادار
می خواست یک پسر که شود خادم الحسین
گر خادمم ، و سینه زن از شیر مادر است


با گریه ریخت شهد ولایت به کام من
این شور و حال و اشک من از شیر مادر است


او گفت : یا علی بگو از جا بلند شو
این ذاکر على شدن از شیر مادر است


من دشمنم به اهل سقیفه ، عجب مدار
در سینه بغض اهرمن از شیر مادر است


بر تن ، محرم و صفر و فاطمیه ها
رنگ سیاه پیرهن از شیر مادر است


رفتند یک گروه به دنبال معصیت
دنبال هیئت آمدن از شیر مادر است


برداشتم علامت و گفتم : على مدد
زیر علم قدم زدن از شیر مادر است


گفتم علم، دلم ز ابالفضل یاد کرد
عباس، شیر صف شکن از شیر مادر است


من عاشق مرام ابالفضل حیدرم
عشقم به میر ممتحن از شیر مادر است


در فرشداری حرمش خادمش شدم
این خلعت شرف به تن از شیر مادر است


با شعر خود مدافع زهرا شدم ، یقین
غوغای من به انجمن از شیر مادر است


از روضه ام ملایکه هم ضجه می زنند
این نوحه های پر محن از شیر مادر است


پشت بقیع ، ناله زدم تا سحرگهان
در دل محبت حسن از شیر مادر است