پایش ز دست آبله آزار می کشد
از احتیاط دست به دیوار می کشد
در گوشه ی خرابه کنار فرشته ها
با ناخنی شکسته ز پا خار می کشد
دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح
بر روی خاک عکس علمدار می کشد
او هر چه می کشد به خدای یتیم ها
از چشم های مردم بازار می کشد
گیرم برای خانه تان هم کنیز شد
آیا ز پر شکسته کسی کار می کشد؟

چشمش مگر خدای نکرده چه دیده است؟
نقشی که می کشد همه را تار می کشد
لب های بی تحرک او با چه زحمتی
خود را به سمت کنج لب یار می کشد

علی اکبر لطیفیان