شرمنده‎ایم کاری برایت نمی‏‎کنیم
جز وقت احتیاج صدایت نمی‏‎کنیم
دل تنگ
جا می‎زنیم وقت عمل تا که می‎رسد
 ترک گناه محض رضایت نمی‏‎کنیم
در باتلاقِ نفس گرفتارتر شدیم
 تنها برای اینکه دعایت نمی‏‎کنیم

با اینکه دست توست «شفاء لکل داء»
در اوج درد میل شفاءت نمی‏‎کنیم

تنگیِ دست ما اثر کاهلی ماست
این دست را دخیل عبایت نمی‏‎کنیم

تو روز و شب حمایتِ ما می‎کنی، ولی
ما از تو اِی غریب حمایت نمی‏‎کنیم

بد کرده‎ایم با تو، دلت را شکسته‎ایم
 و اعتنا به این گله‏‎هایت نمی‏‎کنیم
توبه گنهکاران
حتّی اگر ندیده حرم، جان دهیم ما
 تصمیم با شماست شکایت نمی‏‎کنیم

امّا چه بهترست که ما را طلا کنی
 این روزها مسافر کربُ بلا کنی