مثل کبوتری که به او دانه می‌دهى
از دست‌های خویش به او لانه می‌دهى

یا مثل آن دقیقه سبزی که در قنوت
بالی به پر گشودن پروانه می‌دهى

یا مثل آن کسی که خراب نگاه توست
لحظه به لحظه دستش پیمانه می‌دهى
یا مثل آن‌که بید پریشان باغ را
هدیه به دست باد سحر شانه می‌دهى

من نیز دلخوشم به جواب سلام خود
آیا جواب می‌دهی‌ام یا نمی‌دهى؟
امیر اکبرزاده