کشتی پهلو گرفته . رمانی تاریخی گونه و جانسوز از ولایت تا شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
نوشته سید مهدی شجاعی

کشتی پهلو گرفته
بخشی از کتاب کشتی پهلو گرفته
من در خودم شکستم وقتی در بر پهلوی تو شکسته شد . وقتی تو فضه را صدا زدی انسانیت از جنین هستی سقوط کرد . خون جلوی چشمان مرا گرفت وقتی گل میخ های در ، از سینه ی تو خونین و شرم آگین در آمد . من از خشم کبود شدم وقتی تازیانه بر بازوی تو فرود آمد . من معطل و بی فلسفه ماندم وقتی زمین ملک تو غصب شد . اشک در چشمان من حلقه زد وقتی سیلی با صورت تو آشنا شد .من به بن بست رسیدم وقتی اهانت و توهین به خانه تو راه یافت . و... بند دلم و رشته امیدم پاره شد وقتی آوند حیات تو قطع شد . دیشب که علی تو را غسل می داد وقتی اشک های جانسوز او را دیدم ، وقتی ضجه های حسن و حسین را شنیدم ،وقتی پریشان کردن و صورت خراشیدن زینب و ام کلثوم را دیدم دیگر تاب نیاوردم ، نه من که کائنات بی تاب شد و چیزی نمانده بود که من فرو بریزم وزمین از هم بپاشد و کائنات سقوط کند . تنها یک چیز ،آفرینش را بر جا نگاه داشت و آن تکیه علی بود بر عمود خیمه خلفت ،ستون خانه تو . وقتی آتش از در خانه خدا بالا رفت ،عمر آتش بیار معرکه ابوبکر آنچنان به در حریم نبوت لگد زد که فریاد تو از میان در و دیوار به آسمان رفت. مادر ! مرا از عاشورا مترسان و مرا به کربلا دلداری مده . عاشورا اینجاست ! کربلا اینجاست ! اگر کسی جرات کرد در تب و تاب مرگ پیامبر ،خانه دخترش را آتش بزند ،فرزندان او جرات می کنند ، خیمه های ذراری پیغمبر را آتش بزنند. من بچه نیستم مادر ! شمشیرهایی که در کربلا به روی برادرم کشیده می شود ، ساخته کارگاه سقیفه است . نطفه اردوگاه ابن سعد در مشیمه سقیفه منعقد می شود . اگر علی اینجا تنها نماند که حسین در کربلا تنها نمی ماند . حسین در کربلا می خواهد با دلیل و آیه اثبات کند که فرزند پیامبر است . پیامبری که تو در خانه او و در حریم او مورد تعدی قرار گرفتی . تعدی به حریم فرزند پیامبر سنگین تر است یا نوه پیامبر ؟ خودت گفته ای ما حداکثر تازیانه می خوریم اما میخ آهنین بدنهامیمان را سوراخ نمی کند مادر وقتی تو را از پشت در بیرون کشیدند من میخ های خونین را دیدم . نگو گریه نکن مادر ! باید مرد در این مصیبت ،باید هزار بار جان داد و خاکستر شد ....