ما پی نبرده ایم تو را آن چنان که هست
کاری نکرده ایم به قدر توان که هست
کــاری بــرای آمــدن تو نکــرده ایم
اما برای نذر قدوم تو جان که هست
عمری گذشت و ...
گر بی قراری دل ما آشکـــار نیست
پیدا ز حال و روز پریشانمان که هست