نیست پرهیز من از زهد که خاکم بر سر ترسم آلوده شود دامن عصیان از من
***
ناصر علی سهرندی :
آفتابی ز کمینِ دلِ ما، جلوه نمود همچو شبنم، همه تن غارتِ دیدار شدیم
***
حافظ :
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا، به سلامت دارش
***
جمشیدخان ترکستانی :
آنانکه با خدنگِ جفای تو، خو کنند تیری نخورده، تیرِ دگر آرزو کنند
***
صائب تبریزی :
آنچه میجست از درختِ وادیِ ایمن کلیم همتِ منصور، بیزحمت ز چوبِ دار یافت
***
بیدل :
اختلاط خلق بر من تهمت الفت نبست همچو بو در طبع رنگ، از رنگها بیگانهام
***
نظام وفا :
اخلاصْ به چاکِ پیرهن نیست اینجا دلِ پاره میپسندند
***
تسلیم شیرازی :
از بس ز آشنائی مردم رمیدهام دائم تلاشِ معنی بیگانه میکنم
***
خواجه شعیب :
از هر چه غیر اوست، چرا نگذری؟ [شعیب] کافر برای خاطرِ بت، از خدا گذشت
***
وصفی بخارایی :
از سبکروحی دل، تا خبری یافتهام زندگی بارِ گرانیست که بر دوشِ منست
***
صائب تبریزی :
اگرچه از حیا دارد نظر بر پیش پای خود ولی مژگان شوخش از تهِ دلها خبر دارد
***
فریدون گیلانی :
الماسهای دیدهی من، مشتری نداشت گوهر شناس بود، فقط آستین من
***
سیف الدین باخرزی :
ای سوختهی سوختهی، سوختنی عشق آمدنی بُود، نه آموختنی
***
نجیب شیرازی :
با دوستیت، دوستیِ غیر محال است بیکسْ شود آن کس که ترا داشته باشد
***
باقر تبریزی :
بر زمین نتوان فکندن هر که را برداشت عشق صورت منصور را، بردار میباید کشید
***
عماد خراسانی :
بر ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار فکری به حال خویش کن، این روزگار نیست
***
ناشناس :
بر مال و جمال خویشتن، غره مباش کآن را به شبی برند و، این را به تبی
***
فرج الله شبستری :
به غیر سینهی دریادلان، نگنجد عشق برای بحر، خدا آفریده طوفان را
***
عارف گیلانی :
به نوبه هم نشود دورِ آسمانْ به مُرادم در آسیای فلک، یک جو اعتبار ندارم
***
بیکس سبزواری :
پُر معرفتْ از لافِ سخن، مُستغنیست ظرفی که پُر است، کم صدا میباشد
***
همای شیرازی :
در خور مستی ما، رطل و خم و ساغر نیست ما از آن باده کشانیم، که دریا زدهایم
***
سلیم همدانی :
درین زمین، چو تو خورشید طلعتی بودهست وگرنه ماه، بدور زمین نمیگردید
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست
طوفان زده ام راه نجاتی بفرست
فرمود که با زمزمۀ یا مهدی
نذر گل نرگس صلواتی بفرست
با تشکر بابت مطالب ارزنده تان