دلـــ تنگــ امام زمان (عج)

تراوشات قلبیـ اَم ...

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

امشب خراب و دربه درم یا ابوتراب ...

شبهای قدر خواندن صد رکعت نماز
قرآن به سر گرفتنِ با سوز و با گداز


صدبار، افتتاح و ابوحمزه و مجیر
صدبار خواندن دعا جوشن کبیر


با روضۀ حسین، برابر نمی شود
یا روضۀ غریبی حیدر نمی شود


شبهای قدر افضل اعمال یاعلی ست
اشک به حال غربت مولای ما علی ست

چاه

شبهای روزه، روضۀ حیدر بجاترست
وقتی خود حسین، عزادار حیدرست


شبهای قدر اعظم شبهای ماتم است
باور کنید حال خدا نیز درهم است

ادامه مطلب...
۲۶ تیر ۹۳ ، ۱۶:۵۳ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

بوی طعام می آمد ...

دم اذان پدرم نان تازه ای آورد
شمیم داغی آن بر مشام می آمد

چکید اشکم و یاد رقیه افتادم
ز خانه ها همه بوی طعام می آمد...




۲۳ تیر ۹۳ ، ۱۶:۵۹ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

به زیر دِین کسی نیستم ، خدا را شُکر ...

بدِ مرا تو بخوب خودت بدل کردی
به وعده های خودت بارها عمل کردی

دل تنگ
حقیر بودم اما تو زود نام مرا
بزرگ کردی و آوازه ی محل کردی


به هر که رو زده بودم مرا معطل کرد
ولی تو مشکل من را چه زود حل کردی


فرار کردم و با اضطراب برگشتم
به محض اینکه رسیدم مرا بغل کردی


گناه تلخ مرا با حسین بخشیدی
حسین گفتم و این زهر را عسل کردی


بیا و قول بده زود کربلا ببرم
تو که همیشه به قول خودت عمل کردی
نماز

ادامه مطلب...
۱۸ تیر ۹۳ ، ۱۵:۳۹ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

من دلم سوخته، گفتم که بدانید فقط ...

نام ما را ننویسید، بخوانید فقط
سر این سفره گدا را بنشانید فقط


آمدم در بزنم، در نزنم می میرم
من اگر در زدم این بار نرانید فقط

دل تنگ
میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست
چند لحظه بغل سفره بمانید فقط


کم کنید از سر من شرّ خودم را، یعنی
فقط از دست گناهم برهانید... فقط


حُرّم و چکمه سر شانه ام انداخته ام
مادرم را به عزایم ننشانید فقط


صبح محشر به جهنم ببریدم اما
پیش انظار گنهکار نخوانید فقط


پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم
گوشه ای دامن ما را بتکانید فقط

ادامه مطلب...
۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۶:۲۹ ۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ...



ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺳﺮ ﺳﻮﺩﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻏﻢ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻣﺎ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﻣﯿﺰﺑﺎنان ﺳﺤﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﻬﻤﺎﻧﻨﺪ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺳﺤﺮ ﺍﻫﻞ ﺑﮑﺎ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﭼﺸﻤﻪ ﯼ ﺁﺏ ﺣﯿﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﺳﺤﺮ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻃﻠﺐ ﺁﺏ ﺑﻘﺎ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﻣﺎﻩ ﻫﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﺎﻩ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺁﻣﺪ ﺍﯼ ﻣﻨﺘﻈﺮﺍﻥ ﻣﺎﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺳﻔﺮﻩ ﺑﻨﺪﮔﯽ ﻣﺎﻩ ﺧﺪﺍ ﭘﻬﻦ ﺷﺪﻩ
ﺳﻔﺮﻩ ﻣﺎﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻬﺪﺍ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺩﯾﺪﻩ ﻭﺍ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺑﻨﺸﺴﺘﻪ
ﻫﻤﻨﺸﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻓﻘﺮﺍ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺷﺪ ﻫﻼ ﻝ ﻣﻪ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﺣﻼ ﻝ ﻫﻤﮕﺎﻥ
ﺭﻭﯾﺖ ﯾﺎﺭ ﺣﻼ ﻝ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺩﺳﺖ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮐﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯﺍﯾﻦ ﻧﻔﺲ
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯼ ﻧﻔﺲ ﮐﻨﯽ ﺗﺮﮎ ﺧﻄﺎ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺑﺎﯾﺪ
ﺑﺎﺏ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﮔﺸﻮﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺭﻭﺯﻩ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﻄﺶ ﺭﻭﺿﻪ ﻟﺐ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯿﻦ
ﻫﺮﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻃﻠﺐ ﺧﻮﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺭﺣﻤﺖ ﻭﺍﺳﻌﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﺳﺮ ﮐﻮﯼ ﺣﺒﯿﺐ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻫﻮﺱ ﮐﺮﺏ ﻭ ﺑﻼ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺩﺭ ﺭﮐﺎﺏ ﭘﺴﺮ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﻮﺩ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻓﺪﺍ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺣﺎﺝ ﻣﺤﻤﺪ ﮊﻭﻟﯿﺪﻩ

۰۷ تیر ۹۳ ، ۱۶:۰۲ ۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

وای اگر دست کجی پا به «نجف» باز کند!

خبر، آمیخته با بغض گلوگیر شده‌ست
سیل دلشوره و آشوب، سرازیر شده‌ست
سرِ دین، طعمه‌ی سرنیزه‌ی تکفیر شده‌ست


هر که در مدح علی(ع) شعر جدید آورده‌ست
گویی از معرکه‌ها نعش شهید آورده‌ست


روضه‌ی مشک رسیده‌‌ست به بی‌آبی‌ها
خون حق می‌چکد از ابروی محرابی‌ها
باز هم حرمله... سرجوخه‌ی وهابی‌ها


کوچه پس‌کوچه‌ی آینده، به خون تر شده است
باز بوزینه‌ی کابوس، به منبر شده‌ است


خط و ربط عرب ای کاش که کاشی گردند
تا حرم، همسفر «قافله‌باشی» گردند
لاشه‌خواران سقیفه، متلاشی گردند


می‌زند قهقهه، «القارعه» بر خامی‌شان
خون دین می‌چکد از «دولت اسلامی»شان


بنویسید: تب ناخلفی‌ها ممنوع!
هدف آزاد شده، بی‌هدفی‌ها ممنوع!
در دل «عرش»، ورود سلفی‌ها ممنوع!


«عرش» یک روضه‌ی فاش است که داغ و گیراست
«عرش»… گفتیم که نام دگرِ سامرّاست


شرق، در فتنه‌ی اصحاب شمال افتاده‌ست
بر رخ غرب، از این حادثه خال افتاده‌ست
وا شده مشت و از این چفیه، عقال افتاده‌ست!


گویی از هرچه که زشتی‌ست، کفی هم کافی‌ست!
جهت خشم خدا، یک سلفی هم کافی‌ست!


تا «بهار عربی» روی علف باز کند
جبهه در شام و عراق از سه طرف باز کند
وای اگر دست کجی پا به «نجف» باز کند!


عاشق شیرخدا، وارث شمشیر خداست
سینه‌ی «سنی و شیعه» سپر شیر خداست


لختِ خونِ جگر ماست به روی لبشان
کوره‌ی دوزخیان، گوشه‌نشین تبشان
لهجه‌ی عبری و لحن عربی، مکتب‌شان


«نیل» را تا به «فرات»، آنچه که بود، آتش زد
شک مکن؟ ما همه را «مکر یهود» آتش زد


بی‌جگرها جگر حمزه به دندان گیرند
انتقام اُحُد و بدر ز طفلان گیرند
چه تغاثی ز لب قاری قرآن گیرند


بیشتر زان که از این قوم، بدی می‌جوشد
از زمین غیرت «حجربن عدی» می‌جوشد!


گره، انگار نه انگار به کار افتاده
سایه‌ی سرکش ما گردنِ دار افتاده
چشم بی‌غیرت اگر سمت «مزار» افتاده


صاعقه در نفسِ ابری خود کاشته‌ایم
به سر هر مژه‌ای یک قمه برداشته‌ایم


سنگ تکفیر به آئینه‌ی مذهب؟ هیهات!
ذوالفقار علی و رحم به مرحب؟ هیهات!
دست خولی طرف معجر زینب؟ هیهات!


ما نمک خورده‌ی عشقیم، به زینب سوگند
پاسبانان دمشقیم، به زینب سوگند


داس تکفیر، گل از ریشه بچیند؟ هرگز!
کفر بر سینه‌ی توحید نشیند؟ هرگز!
مرتضی همسر خود کشته ببیند؟ هرگز!


پایتان گر طرف «کرب و بلا» باز شود
آخرین جنگ جهانیِ حق آغاز شود


خوش‌خیالی است مرامی که اجاقش کور است
مفتیِ نفتیِ این حرمله‌گان، مزدور است
قصه حنجره و تیرِ سه‌پر مشهور است


خار در چشم صعودی شده «بیداریِ ما»
باز کابوس یهودی شده «بیداریِ ما»


رگ «بیداریِ ما» شد شریانی که زدند
بشنوی (بر دُهُل «جنگ جهانی» که زدند)
پاسخ شیعه به هر زخم زبانی که زدند


بذر غیرت، سر خاک شهدا می‌کاریم
پاسخ شیعه همین است که «صاحب داریم»

احمد بابایی

۰۵ تیر ۹۳ ، ۱۶:۵۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)