غروب بی کسی ها سر نمی شد
به جز غم قسمت خواهر نمی شدغم عالم اگر بر شانه اش بوداز این قامت کمانی تر نمی شد
تمام دشت از غربت لبالبنمانده سرپناهی در دل شبکنار خیمه ای آتش گرفتههمه پروانه، همچون شمع زینب اگر چه غربتت بوده دمادماگر چه دیده ای غم های اعظمـ فدای عصمت زهرائی تو ـنشد یک نخ ولی از معجرت کم