حضرت حجةالسلام و المسلمین آقای رمضانی دام عزه نقل فرمودند : 
روزی در اتومبیل سوار بودیم به طرف روستای قهرمان پرور فردو می رفتیم . مرحوم آقای کاظمی از سادات بسیار مؤمن تولیتی ها ، داستانی برایم نقل نمود که عالم دانشمندی روحانی گرفتار دل درد شدیدی گشت ، دکترها او را به آلمان راهنمایی کردند ، در آنجا به تاجر ایرانی که از آشنایان و مقیم آلمان بوده است وارد می گردد و آن تاجر هم برای معالجه اش ، دکتری به منزل می آورد ، دکتر وقتی آن عالم را با لباس روحانی می بیند در شگفت می شود و به تاجر می گوید این چه لباسی است ؟
تاجر اظهار می دارد : این لباس دانشمند روحانی مذهبی ماست . می گوید : به چه زبانی آشنایی دارند ؟ پاسخ می دهد علاوه بر فارسی به زبان عربی کاملا آشنایند و باید هم بدانند . گفت : خوب من هم مقداری به زبان عربی آشنایی دارم .سپس آن آقای روحانی را معاینه کامل نمود ، سپس نسخه ای پانزده روزه برایشان می نویسد ، آن وقت از او به زبان عربی سؤال می کند که شما از بزرگان مذهبی خود کلمات قصار دارید ؟
عالم فرمود : آری ، از جانشین پیغمبرمان حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام کلمات قصار زیادی داریم . گفت : چه مقدار ؟
آن عالم گفت : آن چه ضبط شده و به دست ما رسیده تقریبا دوازده هزار در کتاب غررالحکم ضبط شده . دکتر گفت : دوازده هزار ؟ گفت : آری بیشتر است امّا این اندازه مضبوط است .
( دکتر ): چه می گویی ؟ دانشمندان دنیا مانند افلاطون و ارسطو نتوانسته اند از صد کلمه متجاوز کلمه قصار بگویند . 
گفت : بلی ، این امام به عقیده ما با جهان دیگر در ارتباط است و با دانشمندان دیگر از زمین تا آسمان تفاوت دارد .
( دکتر ) در جواب گفت : چیز ی از کلمات ایشان در نظر شما هست ؟
( عالم ) : آری ، جلد دوم نهج البلاغه را به او داد و گفت : در این کتاب تقریبا دویست کلمه از آنها ضبط شده است .
( دکتر ) : من حالا وقت ندارم نگاه کنم به امانت به من می دهی که من درست مطالعه کنم .
( عالم ) : این کتاب را به شما بخشیدم .
دکتر کتاب را برداشت و برد . ولی بعد از پانزده روز نیامد تا یک ماه گذشت . هر چه تاجر به بیمارستان و به مطب دکتر مراجعه کرد او را نیافت ..
بعد از یک ماه دکتر آمد تاجر پرخاش کرد دکتر چرا مریض عزیزم را گذاشتی و رفتی ؟ چرا برای معالجه اش نیامدی ؟

به ادامه مطلب بروید ...