نام ما را ننویسید، بخوانید فقط
سر این سفره گدا را بنشانید فقط
آمدم در بزنم، در نزنم می میرم
من اگر در زدم این بار نرانید فقط
میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست
چند لحظه بغل سفره بمانید فقط
کم کنید از سر من شرّ خودم را، یعنی
فقط از دست گناهم برهانید... فقط
حُرّم و چکمه سر شانه ام انداخته ام
مادرم را به عزایم ننشانید فقط
صبح محشر به جهنم ببریدم اما
پیش انظار گنهکار نخوانید فقط
پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم
گوشه ای دامن ما را بتکانید فقط
حقمان است ولی جان اباعبدالله
محضر فاطمه ما را نکشانید فقط
سمت آتش ببری یا نبری خود دانی
من دلم سوخته، گفتم که بدانید فقط
گر بنا نیست ببخشید، نبخشید اما
دست ما را به محرم برسانید فقط
۹۳/۰۴/۱۱
۱
۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)
گرچه من دربدرم، راه ندی حق داری
بسکه من این در و آن در زده ام حالا که
خورده اینجا گذرم، راه ندی حق داری
همه جا پرسه زدم غیر در خانه ی تو
حال بشکسته پرم، راه ندی حق داری
از رفیقان شهیدم به خدا جاماندم
حال که یک نفرم، راه ندی حق داری
گرچه بر سفره تو شاه و گدا مهمانند
بسکه من خیره سرم، راه ندی حق داری
بس که تو شاهد عصیان منی امشب که
من گدای سحرم، راه ندی حق داری
به امیدم که کسی باز شفاعت بکند
طفل شش ماهه مگر باز وساطت بکند
شاعر : محمود قاسمی