دلـــ تنگــ امام زمان (عج)

تراوشات قلبیـ اَم ...

۲۶۵ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

ذره ...

گدایی در این خانه آبروی من است
به نام توست اگر ذره ای بها دارم ...

۲۵ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۲۳ ۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

آیا اجازه می دهی گویم تو را مادر؟

آیا اجازه می دهی گویم تو را مادر؟
من بی بها هستم تو هستی پر بها مادر
از مادری تو علی باور شدیم آری
پرورده ای ما را غلام مرتضی مادر

جان شلمچه سیرتان، آن سرخ پهلویان
قبل از اجل بالین این خسته بیا مادر

روز قیامت که کسی پشت و پناهم نیست
راهی به جنت وا کنم با ذکر یا مادر

ما را اگر قابل بدانی یک سئوالی هست
یک سنگ قبر حتی نداری تو چرا مادر؟
دیر آمدیم و روضه خوان هایت به ما گفتند
خوردی کتک از دست اولاد زنا، مادر
دل تنگ
پای زمین افتادن تو در بر حیدر
کوچک بود حتی غم کرب و بلا مادر
خواهیم ز حق تا در رکاب حضرت مهدی
گیریم تقاص زخم بازوی تو را مادر
جواد حیدری

۲۳ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۴۸ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

سر عاشق شدنم لطف طبیبانه ی توست ...

چشم آلوده کجا دیدن دلدار کجا ؟
دل سرگشته کجا وصف رخ یار کجا ؟
قصه ی عشق من و زلف تو دیدن دارد
نرگس مست کجا همدمی خار کجا ؟
سر عاشق شدنم لطف طبیبانه ی توست
ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا ؟

هرکه را تو بپسندی بشود خادم تو
خدمت عشق کجا نوکر سر بار کجا؟

کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا عبد گنه کار کجا؟
مهدی

۱۹ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۱۳ ۱۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

عـاشـقـی بـود و تـمـام ِ غـصـه اش زهـــــرا (س) بـود…

   بــنــویـسـیـــد گـــــدای ســـــفـــــــــره ی آقـــــــــا بـود
از هــمــان روز ِ ازل زنــدگـــی اش ایــنـــجــــــا بـود…
  زائــــری بـود شـکــســتـــه، از نـگــاهــش شــرمـــی
بـــیــــدلــــی بـود ولــــی کـــنـــج ِ دلـــش دریــــــا بـود…
دل تنگ
هـمـه رفــت آمــد او ســـوی شـــبـــســـتــــان ِ حـــــرم
در خـیــابـــان ِ طــبــرســی، کــفــتـــری شــیـــــدا بـود…
در تـمـام ِ شــهـــر نــه، در جــمــلــگـــی ِ کــائــنـــات
هــر ســه ایــــــوان ِ طــلــا را جــنـــتـــی مـبـنـــا بـود…
نـقـطــه ی امـّـیـد ِ او، صـحــن ِ گـهــرشــاد و غــدیــر
وقــــت نـــــقـــــــاره زدن گـــریـــــه ی او بــالــا بـود…

از غــم ِ درد ِ جــدایــی، بــغــض ِ او آخــر گــرفــت
مـــرشــــدی آمــد و مـــوج ِ نــالـــه هــا، بــرپـــا بـود…
 بــنــویـسـیـــد شــــمــــــار ِ درد ِ دل نـــامــــحــــــدود
عـاشـقـی بـود و تـمـام ِ غـصـه اش زهـــــرا (س) بـود…
شهادت حضرت زهرا(س)

۱۷ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۰۹ ۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

دارد جوان سینه زنت پیر می شود ...

دارد زمان آمدنت دیر می شود
دارد جوان سینه زنت پیر می شود
وقتی به نامه عملم خیره می شوی
اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود
کی این دل رمیده ی من هم زُهیروار
در دام چشم های تو تسخیر می شود؟
عمری گذشت و ...
این کشتی شکسته ی طوفان معصیت
با ذوق دست توست که تعمیر می شود

ادامه مطلب...
۱۵ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۵۶ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

قلمـم در برابرم جان داد ...

خـواسـتم فاطمه نویـسم کـه
واژه هایم به دست و پا افتاد
تا نـوشـتم به صـفحه یا زهرا
قلمـم در برابرم جان داد ...
حسن کردی

۱۲ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۴۲ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

او همیشه موکدا می گفت: که زن باردار را نزنید ....

پیر مردی که در همین کوچه
خانه اش جنب خانه ی ما بود
مکتبی مملو از محصل داشت
باز اما غریب و تنها بود
**
او که شبها میان این  کوچه
مثل ابر بهار می بارید
بارها در کلاس هایش گفت
حرمت خانه را نگه دارید !
**
بارها گفته خانه محترم است
در ِ آن را به زور وانکنید
نام زهرا و نام فاطمه را
بی وضو ، لحظه ای صدا نکنید
**
مرد می گفت یار دین باشید
اگر از شیعیان خوب منید
او همیشه موکدا می گفت
که زن باردار را نزنید
**
یکی از شیعیان او می گفت
مرد یکروز داده هشداری
آرزو کردهست در این شهر
روی در ها نبود مسماری
**
پیرمرد آب را اگر می دید
سخن از حنجر و عطش میزد
کسی از گوشواره گر می گفت
با دو دستش به صورتش میزد
**
حرف او را کسی نمیفهمید
او زغمهای خود ولی می گفت
وقتی او را به زور می بردند
زیر لب او علی علی می گفت
پیمان طالبی

۱۰ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۵۹ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)