باز شب ماند و من و این عطش خانگی ام
باز هم یاد تو ماند و من و دیوانگی ام
دل تنگ
اشک در دامنم آویخت که دریا باشم
مثل چشم تو پر از شوق تماشا باشم 
خواب دیدم که تو می آمدی و دل می رفت
محرم چشم ترم می شدی و دل می رفت
یک نفر مثل پری یک دو نظر آمد و رفت
با نگاهی به دل خسته ام آتش زد و رفت 

آخرش هم دل دیوانه نفهمید چه شد
یک شبه یک شبه دیوانه چشمان که شد 
تا غزل هست دل غمزده ات مال من است
من به دنبال تو چشم تو به دنبال من است