نان گدایی ...

گدا شدن به در دوست قصد دیدن اوست

وگرنه نان گدایی که هر گدا دارد

مشغول ذکر و سجده و یا رب نوشته اند

تا آبشار زلف تو را شب نوشته اند

ما را اسیر خال روی لب نوشته اند

در اعتکاف گیسوی تو سالهای سال

مشغول ذکر و سجده و یا رب نوشته اند...

باب الجواد...بارش باران... نگفتنیست ....

شعر یکی از کاربران سایته، با اسم مستعار شقایق!! من میمیرم برای این شعر!!

حتما چند بار بخونید!!! فوقـــ العادستـــــ . . . ...

این هم شاه بیتشــــ ... . . . :

صحن عتیق"قبله ی ما مایل تو" است 
سجده به پای قبله ی خوبان نگفتنیست

---

باب الجواد...بارش باران... نگفتنیست 

اذن دخول بر لب یاران نگفتنیست 

صدها هزار زائرو عاشق میان صحن 

عرض ادب به شاه خراسان... نگفتنیست 

نجوای یار وقت سحرها شنیدنیست 

بانگ اذان و مرقد جانان نگفتنیست 

باده ز کاسه های طلایی بجای آب 

خوردن ز دست ساقی عطشان نگفتنیست 

نقاره میزنند... صدای فرشتگان 

حین نزول سوره ی "رحمن" نگفتنیست 

آئینه کاری حرمت نفس من شکست 

رمز به خود شکستن آسان نگفتنیست 

صحن عتیق"قبله ی ما مایل تو" است 

سجده به پای قبله ی خوبان نگفتنیست 

گویند در حریم شما توبه میخرند 

شرم جوان سر به گریبان نگفتنیست 

کنج حرم نشستن و تنها و بی صدا 

شیرینی تلاوت قرآن نگفتنیست 

یک قصه بیش نیست غم عشق منتها 

تفسیر عشق ناب بدین سان نگفتنیست 

نابرده رنج گنج به انسان نمیدهند 

راز ورود روضه رضوان نگفتنیست 

یک پرده اشک روی نگاهم نشسته است 

دست به سینه...ضریح سلطان... نگفتنیست 

دستم رسید تابه کمند ضریح یار 

دست نیاز و زلف پریشان نگفتنیست 

پای ضریح...پنجره فولاد... بوی سیب 

وقت غروب... ذکر"حسین جان"... نگفتنیست

شقایق

http://www.shaghayegh313.blogfa.com

عجیب در سفر ِکربلایِ خود گیرم

دوباره ضامن من میشوی امام رئوف؟

 عجیب در سفر ِکربلایِ خود گیرم

آدم که نه....

آدم که نه... خدا ؟!، که نه...  پس کیست این علی؟!

آخر بشر که همسر کوثر نمی شود...!

به اشعار مست کننده ای وبلاگ هم سر بزنید ...

http://zolfagharhydar.blogfa.com/

تو اگر نظر نمایی ...

همه شب در انتظارت ، به لبم بُوَد نوایی

چه شود تو را ببینم ؟ چه شود اگر بیایی ؟

به خدا نشسته ام من ، به امید یک نگاهت

شود این دعا اجابت ، تو اگر نظر نمایی

آقا اجازه ...دلزده ام ازتمام شهر

آقا اجازه!دلزده ام ازتمام شهر

بی تو دلم گرفته ازاین ازدحام شهر

آقا اجازه!دست خودم نیست خسته ام

در درس عشق من صف آخر نشسته ام

در این کلاس عاطفه معنا نمی دهد

اینجا کسی برای تو بر پا نمی دهد

آقا اجازه!بغض گرفته گلویمان

آنقدر رد شدیم که رفت آبرویمان.....

مریم زماندان ( سیمبا)