دلـــ تنگــ امام زمان (عج)

تراوشات قلبیـ اَم ...

نوکــــــری شغــــــل شریفی اســت به شرط آنکه ...

    نوکــــــری شغــــــل شریفی اســت به شرط آنـکه
                             فقــــــط ارباب حسیـــــــن بن علـی (ع)  باشد و بـس...
ضریح ارباب
۰۷ فروردين ۹۲ ، ۱۰:۱۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

یا صاحب الزمان (عج)

یا صاحب الزمان (عج):
                                          شه والا مقام پایین نظر کن ....

اولین سه شنبه سال بدجوری دلم تنگه آقاست(عج) ....


یا صاحب الزمان (عج)
۰۶ فروردين ۹۲ ، ۲۱:۳۳ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

روایت 75 روز برای شهادت حضرت زهرا علیها سلام صحیح تر است یا 95 روز؟

75 به عربی خامس و سبعون نوشته می شود و 95 خامس و تسعون .

با توجه به آنکه در زمانهای قدیم معمولا برای نوشته ها نقطه نمی گذاشتند ؛ حال اگر نقطه های سبعون و تسعون را برداریم عین هم نوشته می شوند!!


برخی در حال تحقیق هستند که آخر شهادت حضرت زهرا دقیقا چه تاریخی است . 75 روز بعد از رحلت پیامبر یا 95 روز بعد از رحلت؟!!!


داستان 1 :

آیت الله مقتدایی در درس خارج فقه خود در تاریخ 7/2/89 فرمودند:

سال 1345 شمسی در مکه شیخ علی کاشف الغطاء نوه شیخ جعفر کاشف الغطاء را دیدم ... و او خاطره ای را برایم گفت : که ، جد ما مرحوم کاشف الغطاء با خود گفت مردم در احکام الهی از ما متابعت می‌کنند و ما فتوی می‌دهیم و آنها عمل می‌کنند در مورد شهادت حضرت زهرا هم اگر ما اعلام بکنیم که شهادت حضرت زهرا روی 75 روز است یا روی 95 روز است مردم متابعت می‌کنند و دو دستگاه و دو موقع عزاداری برپا نمی‌شود و تصمیم گرفت در این مورد مطالعه کند

 لذا کتب مربوطه از شیعه و سنی را جمع کرد تا با یک بررسی عمیق تحقیق کند و حکم نهایی را صادر کند آن بزرگوار (شیخ جعفر کبیر) مادر پیری داشت متجهده و اهل عبادت بود شب در عالم خواب فاطمه زهرا(سلام الله علیها ) را در خواب می‌بیند که با حال غضب (با این تعبیر) فرمودند که این چه کاری است پسرتان می‌خواهد بکند و می‌خواهد وفات یا شهادت مرا کم کند

 این زن که روحش از تصمیم پسرش خبر نداشت از اتاق می‌آید بیرون نصف شب می‌بیند که چراغ اتاق پسرش روشن است معلوم است که بیدار است می‌آید درب اتاق شیخ را باز می‌کند وارد می‌شود می‌بیند اینقدر کتاب دور شیخ جمع شده است که اصلا خود شیخ پیدا نیست گویا پشت کتاب مخفی شده باشد می‌رود جلو صدا می‌زند پسر چه می‌کنی که فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بر تو غضبناک است

مرحوم شیخ فکری می‌کند می‌پرسد چه شده است؟

مادر می‌گوید فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمودند می‌خواهد ایام شهادت مرا کم کند.

مرحوم شیخ می‌فهمد اقدامی که می‌خواست بکند مورد نظر حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیست خود حضرت می‌خواهند که دو برنامه دو تشکیلات دو وقت جلسات گرفته بشود. مرحوم شیخ بساط را جمع می‌کند و می‌گوید همانطور که روال بوده برای حضرت زهرا دو دفعه عزاداری و مجالس منعقد بشود.


داستان 2 :

حجه الاسلام ادیب یزدی می فرمایند:

"یادم می آید یک روز در محضر رهبر عالی قدر انقلاب [حضرت آیت الله خامنه ای] بودم یکی از آقایان سوال کرد:

"درباره شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بالاخره 75 روز بعد از رحلت صحیح است یا 95؟"

رهبر عالی قدر پاسخ واقعا حکیمانه ای دادند و فرمودند: "برای شما چه فرقی می کند کدامیک صحیح باشد خداوند خواست که مردم بیشتر به یاد مادر ما باشند و بیشتر برای مادر ما عزاداری و بیان فضائل ایشان را بکنند."


۰۶ فروردين ۹۲ ، ۱۰:۳۶ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

شام غریبان فاطمه (سلام الله علیها) ...

خدا مادرم را کجا می برند؟

گمانم برای شفا می برند ....

تشییع پیکر مادر


۰۶ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۱۸ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

هیزم آورده که آتش بزنند این در را ...

شهر آبستن غم هاست، خدا رحم کند ...
شهر این بار چه غوغاست! خدا رحم کند ...

بوی دود است که پیچیده، کجا می سوزد؟
نکند خانه ی مولاست؟! خدا رحم کند ...

همه ی شهر به این سمت سرازیر شده
در میان کوچه دعواست، خدا رحم کند ...

هیزم آورده که آتش بزنند این در را
پشت در حضرت زهراست، خدا رحم کند ...

همه ی جمعند و موافق که علی را ببرند
و علی یکه و تنهاست، خدا رحم کند ...

شهادت حضرت زهرا(س)
۰۵ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۲۸ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

یکی زیر بغل مولا (ع) رو بگیره ...

این شعرو حتما بخونید ...

شب بود و چشم خفتگان در خواب خوش بود
بیدار مردی اشک چشمش آب خوش بود

در بی کسی تنها گلش را داده از دست
نخل و نهال نارسش را داده از دست

در خاک پنهان کرده خونین لاله‌اش را
آزرده جسم یار هجده ساله‌اش را

اشکش به رخ چون انجم از افلاک می‌ریخت
بر پیکر تنها امیدش خاک می‌ریخت

در ظلمت شب بی صدا چون شمع می‌سوخت
تنهای تنهای بی خبر از جمع می‌سوخت

گویی که مرگ یار را باور نمی‌داشت
از خاک قبر همسرش سر بر نمی‌داشت

می‌خواست کم کم گم شود در آسمان ماه
چون عمر یارش عمر شب را دید کوتاه
ادامه مطلب...
۰۵ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۱۲ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

برای مادرم زهرا (سلام الله علیها)

 ﺳﺮﻧﻮﺷـــﺖ ﺷﯿــــﻌـہ ﺭﺍ ﺟـــﻮﺭ ﺩﮔﺮ مے ﺯﺩ ﺭﻗــــــﻢ
                            ﺩﺭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﻮچہﺍﮔﺮ ﭼﺮﺧــــــﯿﺪﻩ ﺑــــــﻮﺩ...

در
۰۴ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۰۷ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)