دلـــ تنگــ امام زمان (عج)

تراوشات قلبیـ اَم ...

۹۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

پای طلبم بود و به منزل نرسیدم ...

دیری ست که دل آن دل "دلتنگ" شدنها
بی دغدغه تن داده به این سنگ شدنها

آه ای نفس از نفس افتاده کجا رفت
در نای نی افتادن و آهنگ شدنها

کو ذوق چکیدن ز سر انگشت جنون؟ کو ؟
جاری به رگ سوخته ی چنگ شدنها

زین رفتن کاهل چه تمنای فتوحی ؟
تیمور نخواهی شد از این لنگ شدنها

پای طلبم بود و به منزل نرسیدم
من ماندم و فرسوده ی فرسنگ شدنها
آزادی

۲۶ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۴۳ ۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

شعر انتظار : من اگر منتظر یار نباشم چه کنم؟

هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم
من اگر منتظر یار نباشم چه کنم؟

گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است
خون جگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟

عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند
من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم؟

تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم
راستی راستی بیمار نباشم چه کنم؟

چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر
عاشق روی تو نباشم چه کنم؟

ابرویت تیغ مصری است که جان می طلبد
به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم؟

خواستم نام مرا هم بنویسند همین
سر بازار خریدار نباشم چه کنم؟

من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا
فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم؟
علی اکبر لطیفیان

۲۵ فروردين ۹۲ ، ۱۵:۵۱ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه(س)

حق او با گریه ی تنها نمی گردد ادا
پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه(س)


۲۵ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۱۷ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

چهل!

پشت در میزدند مادر را
بی خبر میزدند مادر را
یک نفر بود پشت در اما . . .
چهل نفر میزدند مادر را
کوچه ی ما پر از اراذل شد
در گذر میزدند مادر را
عده ای با قلاف ، با کینه
انقدر میزدند مادر را
تا که دستش به مرتضی نرسد
بیشتر میزدند مادر را
هر که از ره رسید او را زد
رهگذر میزدند مادر را
مرد جنگی یقین سپر دارد
بی سپر میزدند مادر را

پیش رویم زدند آفا را
پشت سر میزدند مادر را

مادر

۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۱۲ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

دود بود و دود بود و دودبود

دود بود و دود بود و دودبود
گل میان آتش نمرود بود
شعله می پیچید برگرد بهار
خون دل می خورد تیغ ذوالفقار

دود بود و دود بود و دودبود

۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۰۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

هق هق گریه و مولای صبوری، ای وای ...

نیمه شب، اشک،‌ عزا، آه چه غوغا شده بود
مجلس ختم علی بود که برپا شده بود
 
گریه کن: دیده ی خونبار ولی الله و
روضه خوان: چشم کبودی که معمّا شده بود
 
آنکه در صبر زبانزد شده بود از اول
حال بی صبرتر از فضه و أسما شده بود
 
هق هق گریه و مولای صبوری، ای وای
راز جانسوز ترین حادثه اِفشا شده بود
در سوخته

ادامه مطلب...
۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۰:۲۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

شعر فاطمی :: همین که نام تو آرند شانه می لرزد

چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد
دلم برای تو ای بی نشانه می لرزد

هنوز کوچه به کوچه ،حکایت از مردی ست
که دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد

چه رفته است به دیوار و در که تا امروز
به نام تو در و دیوار خانه می لرزد
فاطمیه (س)

ادامه مطلب...
۲۳ فروردين ۹۲ ، ۱۰:۴۹ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)