دلـــ تنگــ امام زمان (عج)

تراوشات قلبیـ اَم ...

۲۶۵ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

من دلم سوخته، گفتم که بدانید فقط ...

نام ما را ننویسید، بخوانید فقط
سر این سفره گدا را بنشانید فقط


آمدم در بزنم، در نزنم می میرم
من اگر در زدم این بار نرانید فقط

دل تنگ
میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست
چند لحظه بغل سفره بمانید فقط


کم کنید از سر من شرّ خودم را، یعنی
فقط از دست گناهم برهانید... فقط


حُرّم و چکمه سر شانه ام انداخته ام
مادرم را به عزایم ننشانید فقط


صبح محشر به جهنم ببریدم اما
پیش انظار گنهکار نخوانید فقط


پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم
گوشه ای دامن ما را بتکانید فقط

ادامه مطلب...
۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۶:۲۹ ۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ...



ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺳﺮ ﺳﻮﺩﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻏﻢ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻣﺎ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﻣﯿﺰﺑﺎنان ﺳﺤﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﻬﻤﺎﻧﻨﺪ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺳﺤﺮ ﺍﻫﻞ ﺑﮑﺎ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﭼﺸﻤﻪ ﯼ ﺁﺏ ﺣﯿﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﺳﺤﺮ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻃﻠﺐ ﺁﺏ ﺑﻘﺎ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﻣﺎﻩ ﻫﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﺎﻩ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺁﻣﺪ ﺍﯼ ﻣﻨﺘﻈﺮﺍﻥ ﻣﺎﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺳﻔﺮﻩ ﺑﻨﺪﮔﯽ ﻣﺎﻩ ﺧﺪﺍ ﭘﻬﻦ ﺷﺪﻩ
ﺳﻔﺮﻩ ﻣﺎﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻬﺪﺍ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺩﯾﺪﻩ ﻭﺍ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺑﻨﺸﺴﺘﻪ
ﻫﻤﻨﺸﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻓﻘﺮﺍ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺷﺪ ﻫﻼ ﻝ ﻣﻪ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﺣﻼ ﻝ ﻫﻤﮕﺎﻥ
ﺭﻭﯾﺖ ﯾﺎﺭ ﺣﻼ ﻝ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺩﺳﺖ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮐﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯﺍﯾﻦ ﻧﻔﺲ
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯼ ﻧﻔﺲ ﮐﻨﯽ ﺗﺮﮎ ﺧﻄﺎ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺑﺎﯾﺪ
ﺑﺎﺏ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﮔﺸﻮﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺭﻭﺯﻩ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﻄﺶ ﺭﻭﺿﻪ ﻟﺐ ﻫﺎﯼ ﺣﺴﯿﻦ
ﻫﺮﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻃﻠﺐ ﺧﻮﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺭﺣﻤﺖ ﻭﺍﺳﻌﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﺳﺮ ﮐﻮﯼ ﺣﺒﯿﺐ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻫﻮﺱ ﮐﺮﺏ ﻭ ﺑﻼ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺩﺭ ﺭﮐﺎﺏ ﭘﺴﺮ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﻮﺩ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻓﺪﺍ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ
ﺣﺎﺝ ﻣﺤﻤﺪ ﮊﻭﻟﯿﺪﻩ

۰۷ تیر ۹۳ ، ۱۶:۰۲ ۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

وای اگر دست کجی پا به «نجف» باز کند!

خبر، آمیخته با بغض گلوگیر شده‌ست
سیل دلشوره و آشوب، سرازیر شده‌ست
سرِ دین، طعمه‌ی سرنیزه‌ی تکفیر شده‌ست


هر که در مدح علی(ع) شعر جدید آورده‌ست
گویی از معرکه‌ها نعش شهید آورده‌ست


روضه‌ی مشک رسیده‌‌ست به بی‌آبی‌ها
خون حق می‌چکد از ابروی محرابی‌ها
باز هم حرمله... سرجوخه‌ی وهابی‌ها


کوچه پس‌کوچه‌ی آینده، به خون تر شده است
باز بوزینه‌ی کابوس، به منبر شده‌ است


خط و ربط عرب ای کاش که کاشی گردند
تا حرم، همسفر «قافله‌باشی» گردند
لاشه‌خواران سقیفه، متلاشی گردند


می‌زند قهقهه، «القارعه» بر خامی‌شان
خون دین می‌چکد از «دولت اسلامی»شان


بنویسید: تب ناخلفی‌ها ممنوع!
هدف آزاد شده، بی‌هدفی‌ها ممنوع!
در دل «عرش»، ورود سلفی‌ها ممنوع!


«عرش» یک روضه‌ی فاش است که داغ و گیراست
«عرش»… گفتیم که نام دگرِ سامرّاست


شرق، در فتنه‌ی اصحاب شمال افتاده‌ست
بر رخ غرب، از این حادثه خال افتاده‌ست
وا شده مشت و از این چفیه، عقال افتاده‌ست!


گویی از هرچه که زشتی‌ست، کفی هم کافی‌ست!
جهت خشم خدا، یک سلفی هم کافی‌ست!


تا «بهار عربی» روی علف باز کند
جبهه در شام و عراق از سه طرف باز کند
وای اگر دست کجی پا به «نجف» باز کند!


عاشق شیرخدا، وارث شمشیر خداست
سینه‌ی «سنی و شیعه» سپر شیر خداست


لختِ خونِ جگر ماست به روی لبشان
کوره‌ی دوزخیان، گوشه‌نشین تبشان
لهجه‌ی عبری و لحن عربی، مکتب‌شان


«نیل» را تا به «فرات»، آنچه که بود، آتش زد
شک مکن؟ ما همه را «مکر یهود» آتش زد


بی‌جگرها جگر حمزه به دندان گیرند
انتقام اُحُد و بدر ز طفلان گیرند
چه تغاثی ز لب قاری قرآن گیرند


بیشتر زان که از این قوم، بدی می‌جوشد
از زمین غیرت «حجربن عدی» می‌جوشد!


گره، انگار نه انگار به کار افتاده
سایه‌ی سرکش ما گردنِ دار افتاده
چشم بی‌غیرت اگر سمت «مزار» افتاده


صاعقه در نفسِ ابری خود کاشته‌ایم
به سر هر مژه‌ای یک قمه برداشته‌ایم


سنگ تکفیر به آئینه‌ی مذهب؟ هیهات!
ذوالفقار علی و رحم به مرحب؟ هیهات!
دست خولی طرف معجر زینب؟ هیهات!


ما نمک خورده‌ی عشقیم، به زینب سوگند
پاسبانان دمشقیم، به زینب سوگند


داس تکفیر، گل از ریشه بچیند؟ هرگز!
کفر بر سینه‌ی توحید نشیند؟ هرگز!
مرتضی همسر خود کشته ببیند؟ هرگز!


پایتان گر طرف «کرب و بلا» باز شود
آخرین جنگ جهانیِ حق آغاز شود


خوش‌خیالی است مرامی که اجاقش کور است
مفتیِ نفتیِ این حرمله‌گان، مزدور است
قصه حنجره و تیرِ سه‌پر مشهور است


خار در چشم صعودی شده «بیداریِ ما»
باز کابوس یهودی شده «بیداریِ ما»


رگ «بیداریِ ما» شد شریانی که زدند
بشنوی (بر دُهُل «جنگ جهانی» که زدند)
پاسخ شیعه به هر زخم زبانی که زدند


بذر غیرت، سر خاک شهدا می‌کاریم
پاسخ شیعه همین است که «صاحب داریم»

احمد بابایی

۰۵ تیر ۹۳ ، ۱۶:۵۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

در روزگار ما تو بیابان نشین شدی ...

دیشب کسی برای تو سجاده وا نکرد
بغضی ترک ندید و گلویی صدا نکرد
  انگار ما بدون حضور تو راحتیم
 وقتی کسی برای ظهور تو دعا نکرد

وقتی که دامن تو رها شد زدست ما
دست گناه دامن ما را رها نکرد

در روزگار ما تو بیابان نشین شدی
خاکم به سر که دل ما حیا نکرد

طاقت دیدن درد دین خدا را نداشتیم
 مارا کسی برای شهادت جدا نکرد

۳۰ خرداد ۹۳ ، ۱۶:۳۱ ۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

جواب ناله ی ما را نمی دهد "دلبر" ...

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود
ز دام خال سیاهش کسی رها نشود

خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار
به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود

جواب ناله ی ما را نمی دهد "دلبر"
خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود
شنیده ام که از این حرف، یار خسته شده
خدا کند که به اخراج ما رضا نشود

مریض عشقم و من را طبیب لازم نیست
خدا کند که مریضی من دوا نشود

ز روزگار غریبم گشته است معلوم
شفای ما به قیامت بجز رضا نشود…
شعر از رهبر(حفظه الله)

۱۳ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۰۳ ۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

رجب گذشت و به دل حسرت سفر مانده ...

رجب گذشت و به دل حسرت سفر مانده  
به آستان رضا داغِ یک نظر مانده


دوباره اذن دخول و دوباره بابِ "جواد
و زائری زخجالت به پشت در مانده

ادامه مطلب...
۰۵ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۳۶ ۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)

پست ویژه : ما قوم عجم به باده عادت داریم ...

این شعرو نخونید قطعن از دستتون رفته.
اینم یه پست سفارشی برای میلاد امیرالمومنین علی علیه السلام

ساقی به پیاله باده کم می ریزی
این میکده را چرا به هم می ریزی؟!
از گردش ساغرت شکایت دارم
آسوده بریز! بنده عادت دارم

با خستگی آمدم؛ فرح می خواهم
سجاده و تسبیح و قدح می خواهم

ما قوم عجم به باده عادت داریم
بر پیر مغان «علی» ارادت داریم

بر طایفه مان نگاه حق معطوف است
میخانه ی شهر طوس ما معروف است

من اهل ری ام؛ مست ولی اللهم
یک خمره میِ سفارشی می خواهم

ادامه مطلب...
۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۵۲ ۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دل تنگــــ امام زمان (عج)